با توجه به کاربرد گسترده زبان در عرصه های مختلف تربیتی، مساله زبان در تربیت، از ابعاد مختلفی قابل طرح است. بررسی محدودیت های زبان در ارایه و کسب معرفت، راهی است برای آگاهی از تاثیر کاربرد زبان بر نتیجه تربیت. در این مقاله کوشش می شود تا این مساله تربیتی، در آرا فیلسوفان و مربیان مورد بررسی قرار گیرد. از بعد فلسفی، این مساله، ماهیتی معرفت شناختی دارد و فیلسوفان کوشیده اند تا از دیدگاه های مختلف، نقش زبان را در کسب معرفت و ابلاغ آن، بررسی کنند. این مساله، در آرا فیلسوفان، و دیدگاه های فلسفی مختلف، اگرچه از زوایای متفاوتی نگریسته شده است، اما، به نظر می رسد، به برخی نتایج مشترک، انجامیده است. به نظر می رسد افلاطون، فیلسوف خردگرا، کسب و ابلاغ معرفت، به ویژه معرفت حقیقی مورد نظر خویش را، از طریق زبان، ناممکن، می داند. ویتگنشتاین، فیلسوف تجربه گرایی است که کوشش های فلسفی اش، در زمینه زبان، موجب دگرگونی هایی در فلسفه شده است. وی معتقد است، زبان به اندیشه جامه می پوشاند و می تواند موجب گمراهی گردد؛ بنابراین، فعالیت فیلسوفان باید صرف روشن ساختن اشتباهات ناشی از زبان گردد. مساله زبان در تربیت از نظر روسو نیز، ماهیتی معرفت شناختی دارد؛ زیرا او معتقد است کاربرد زبان در فرایند تدریس مفاهیم و موضوعات، برای تربیت شونده معرفتی ایجاد نمی کند، بلکه مانع از کسب معرفت نیز می شود. دیویی، فیلسوف عمل گرایی است که شعار تربیتی خود، یعنی «یادگیری از طریق عمل» را بر اساس معرفت شناسی فلسفه عمل گرایانه خویش، استوار ساخته است. آیزنر، به عنوان فیلسوف و نظریه پرداز برنامه درسی، بر اساس دیدگاه کثرت گرایی شناختی به مساله زبان در تربیت، پرداخته است. وی، معتقد است، معرفت های بشری گوناگونند و کاربرد زبان، آنچنان که در مدارس و دانشگاه ها، رواج دارد، در ارایه بخش بزرگی از معرفت بشری دچار محدودیت است. این معرفت ها، از آن روی که از طریق کاربرد زبان استدلالی بیان ناشدنی اند، نادانستنی محسوب شده و از دایره دانش های مورد توجه در فرایند تربیت، کنار رفته اند. شناخت محدودیت های زبان و توجه به آنها مقدمه ای است برای جستجو و به کارگیری روش های دیگر کسب معرفت؛ تا از این طریق، نتایج تربیت بهبود یابد.